سلام!
خب میرسیم به قولی که داده بودم ، یعنی بـــــــــــــــــــــازی وبلاگــــــــــــــــــــی
ازتون میخوام با دقت به گذشته تون فکر کنید و اولین خاطره ای که از بچگی تون به یاد میارینو بنویسید( اگر سنتون رو هم بنویسید که خلی خوب میشه) و به صورت خصوصی برام کامنت بذارید ، از همین امروز و همین ساعت یک هفته فرصت دارید تا واسم بفرستید
+ ایده این بازی از یکی از پستای سارای عزیز به ذهنم اومد
++ پیشاپیش از همکاریتون ممنونم
اولین خاطره یعنی اولین خاطره از بچگی؟
آره الی جانم از بچگی
خو فدات بشم من یه هفته وخ دادم که عمق فک کنی:))))
یکم بیشتر فک کن شاید یادت اومد :دی
باشه کیانای عزیـــزم.
زود زود زووووووووود
انشالله میفرستم
اوهووووووووووم
یاحق...
ممنووووووووووووووووونم آوای عزیزمممم:-*
من یادم نمیاد کی بچه بودم؟
فک میکنم ولی قول نمیدم چیزی یادم بیاد
بوووووووووووووشه :دی
یادت میاد حتمن حتمن
من میدونمممم
آخرین خاطره ی کودکی رو اگه بخوای من میتونم شرکت کنم و یه خاطره از دیروز و امروزمو بفرستم واست! ;)
طودی تو به خودت فشار نیار عزیزدلم :دی
نه نه فقط اولین
ی هفته وخ داری فک کن بش
من با مخ رفتم تو دیوار حافظم رو از دست دادم الان نمی دونم کیم! من کیم؟ کیه؟ کیه؟
من جان :))))))))))))))))))))))
اوووووووووووووووووووووووووووووووووووم ...
بزا فک کنم ... به امید فسفر سوزوندن ...
خوووبه بسوزوننننن :دی
خعلی سختههههههه
آره خب کمی تا قسمتی سخته ، تو تلاش نکن امیدی ب تو ندارم :)))
ااااااااااااااااااااا
این توییییییییییییییییییی کیانا
وانیا خو منم دیگه :دی
همون ادرس قبلیمه ک
فدات بشم من :-*
پس تکلیف من چیه؟ دیگه من نمی تونم شرکت کنم
چرا عزیزمممم میتونی میتونییییی
بگرد یکی دیگه پیدا کن :دی
همونی ک تو وبلاگت ود رو هم میتونی بنویسی :)
ایا کسی هست مرا یاری کند .؟؟؟.
جانم میم جان ؟ سوال داری؟؟؟
چشممم لوبیای من
باریک مامان گلم :دی :ایکس
اورکا... اورکا... :دی
:))
من همینجا انصراف خودمو اعلام میکنم... فسفرم تموم شد ...
اگه فسفر دارین قرض بدین خوبه ...
جا نزن دخترم ادامه بده تو میتونی
میگو بخوووور :دی
خیلی به تفکر فرو رفتم تا تونستم خاطرهی مد نظر رو از زوایا و خفایای ذهنم بیرون بکشم! بعد بیست و یک سال کمی سخته
اولین تصویری که به یادم میاد وقتی هست که هنوز مشهد زندگی میکردم و تو خونهی اصغر آقا وسط هال با پسر خالم لخت کرده بودیم و با این تصور که تو دریا هستیم داشتیم روی فرش دست و پا میزدیم! :)) البته دیری نگذشت که واقعا طی یک سفر دلنگیز سر از دریا درآوردیم
توم ک هرروز اسم عوض کن بچه
با تشکر از خاطره ت :دی
خوبه گفتم خصوصی بذارین آخه :/
سلام دوست عزیز
ختم قرآن برای شادی روح آقا ولی پدر مهربان عزیز
در صورت تمایل برای شرکت، لطفا اطلاع دهید
http://chapdastam.blogsky.com/
uhum