زَنیــــ اینجاستــــ کــِــ میــــ خواهـَـــــد لَبخَنــــــــد بـِـــــــزَنَد :)
زَنیــــ اینجاستــــ کــِــ میــــ خواهـَـــــد لَبخَنــــــــد بـِـــــــزَنَد :)
سلام!
والا من یه روز اومدم کار کنم تو خونه ، مامانم برگشت گف میشه تو کار نکنی بری بشینی سر همون دُرست ؟؟؟! اینجوری لااقل خسارت که وارد نمیکنی به خونه 
+ حالا یه چند تا ظرف از دستم افتاد و یکم آشپزخونه کثیف شد و یکمم گاز مگه چی شده ؟؟؟؟!!!! خو همین کارارو میکنن که من کار نمیکنم دیگه ،والا بخدا 


کیانا جان خیلی نگران نباش
من یه بار داشتم غذا درست میکردم سوزوندن و غیر قابل استفاده شدن قابلمه که هیچ! نمیدونم دستم خورد کجا که یخچالمون کلا سوخت.........!!! :|
دیگه با یخچال چیکار داشتی خاموش جانم؟؟؟!!! O.o
ینی ترکوووندیاااا :)))))
باز خوبه فاصله یخچال و گازمون زیاده وگرنه بعید نبود منم همچین گندایی بزنم :دی
همین کارا رو میکنن تو شکوفا نمیشی والا از هر انگشت دختر خوبمون کیانا شونصدتا هنر میباره!
والا به خداااا :دی
یه نفر مو درک کرد بالاخره . با تشکر :دی
تو مطمئنی مامی همچین حرفی زده؟اصلن تو کارم میکنی که بعد خرابکاری کنی؟
فکر نمیکنم!!!!!!!!!!!!!!!!!
هااا بابا :دی
بشکنه این دس که نمک نداره :|
دیروز همه اون حلوا ها رو عمه م درس کرده بود عایا؟؟!!! :|
ماشینمم خراب شد :|||||||||||
برو کار میکن مگو چیست کار...
البته اشعار شعرا فقط در مورد دیگران صدق می کن و بس:)))))
بعله بعله :)))))))))))))))
از هر انگشتش بشکن بشکن میباره
نــــــــــــــــه :دی :)))
کیانا من استاد شکستن لیوان و قوری هستم من و همسر جان مسابقه قوری شکاندی داشتیم . n تا قوری خریدیم. یه قوری رفته بودم خریده بودم بلور بود و از در تا صافی اش بلوری بود(چه اعتماد بنفسی) هر قسمتش رو یکی مون شکستیم. همسر میشکست و مدام غر میزد که این چیه آخه
بالاخره الان دیگه قوری چینی استفاده نمیکنیم ولی من کماکان به شکستن لیوانها اصرار میورزم و ول کنم نیستم.
تو هم نگران نباش... مادرشوهر دختر منو باش
:)))))))))))))))))))))))))
ایول ایوله :)))))))))))
نگران که نیستم اصلا :دی
منم رفتم کوکو سرخ کنم همه ی روغنا رو بجای ماهی تابه ریختم رو گاز خب دست خودم نبود حواسم یهو پرت شد
اکشال نداری آجی جان من .این چیزا پیش میاد :دی
فقط در این مواقع باید سوت زنان صحنه رو به سرعت ترک کرد :دی
من ی بار داشتم ی حرکتی انجام میدادم نمیدونم یهو چی شد دیدم هموجووور داره از کتری آب میریزه ، نگو شیرش باز مونده بوده :))))
خولاصه که همه کشوهامون خیس شد مامانمم میخاس بزنه منو ک من متواری شدم :دی
اصن این مامانا همینطـــورن .
من که همیشه به مامانم میگم تو چشم نداری پیشرفت منو ببینی ^_^ :)))
بابا مگه چیه آدم چندبار شکست میخوره تا شکست دادن ُ یاد میگیره دیگه ... حالا مام 2بار غذا میسوزونیم 4تا بشقاب میشکونیم بعدش یاد میگیریم دیگه ...
بد میگم ؟
آره والا :|
چش ندارن ببینن ما این همه پیشرفت میکنیم :)))
نه نه خعلیم خوب میگیییییی :دی
حالا مواظب باش کار کردن تو قسمت های دیگه خونه به سرت نزنه! در همین راستا ما 2بار تلویزیون سوزوندیم .... کاریه که از دستم برمیاد
نه من تو قسمت های الکتریکی بسی واردم :))))
تلوزیون درس میکنم . اتو درس میکنم .رادیو اصن ی وعضی :دی
من مخلصتم ینی :))
واسه خودت اسفند دود کنی بد نیست :))
راستی پردیس سینمایی هویزه انگار گذشته را اکران کرده
چشمم :))))
دستت درد نگیره .مرررررررررررررررسی حتما رفیقا رو ردیف میکنم بریم :)
باید مامانت از این برچسبا بزنه که روش نوشته ...
لفطن دست نزنید ...
به وسایل خونه؟؟؟!!! یا به من ؟؟؟؟ :))))